انجمن روانشناسی وعلوم تربیتی

دانشگاه پیام نور سمنان

انجمن روانشناسی وعلوم تربیتی

دانشگاه پیام نور سمنان

انجمن روانشناسی وعلوم تربیتی

بدین وسیله از کلیه کاربران گرامی
دعوت به عمل می آید:در صـــورت
تمایل انجمن روانشناسی پیام نور
سمنان را با نظرات،پیشنهــادات و
انتقادات ارزشمند خود در راستــای
بهبود کارایی واثربخشی مساعدت
نمایید.

باتشکر

آخرین نظرات

نویسندگان

مردم این دوست همیشگی!(قسمت دوم)

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۷ ب.ظ


دیروز یکی از دوستان این نظر رو در خصوصی برام نوشت واقعا جالبه بخونین:
تو شهر ما شخصیت که نمیدن هیچ ،به با شخصیت ها که قصد کاربد نگاه بد رابطه بد ندارند بخاطر آبروی چندین و چند ساله و وجه اجتماعی و باورشون، یا نیش و کنایه می زنند (این از دخترای جوان که بعضا دو یا سه نفری در حال عبور و مرور  خیابان های شهر هستند حالا مقصدشون کجاست خودشون و خدا میدونه من که اصلا مثل اونها فوضول نیستم)
--------------------------------
توی شهر ما از نظر زن ها شخصیت وجود نداره جوان هایی که سر به زیر و با شخصیت رفتار می کنند میشن مُنقل و خشکه مذهب (هرچند مذهبی  هم نباشند و شاید خجالتی باشند) متهجر و خیلی خوش بینانه بخوام بگم اسم ساده رو میارن و خودشون رو خلاص می کنند.نگاه نگاه نگاه نگاه می کنند تا رد بشیم و آخرش که زل زده بودند بر میگردن میگن ســـــادست دیگه د آخه یکی نیس بگه مرضه سادست دیگه زن باید سرشو بندازه پایین یا مرد خب گیرم من سرمو ننداختم پایین و به تو زل زدم اون موقع چی؟ و جالب اینکه اونش هم یه روزی بعد از نماز جمعه و بیرون اومدن از مسجد وقتی جمعیت بیرون می آمد امتحان کردم ببنیم باز هم کلماتی نظیر اون از زبان زن های اظهار نظر کننده می شنوم یا نه اومدم بیرون از مسجد همراه با جمعیت بعنوان یک جوانی که اصلا سر به زیر نیست و عادی و معمولی رفتم کمی تنقلات گرفتم رفتم روی صندلی کنار چمن اطراف مسجد نشستم دیدم رو بروی من یک مادر و نوزادش هستن و کنار اون زن یه خانم دیگر هم بود گفتم خوب شد چون زن ها وقتی تنها هستند کمتر نیش و کنایه می زنند یا اظهار نظر یک جانبه در مورد کسی می کنند.شروع کردم به خوردن تنقلاتم و هر چند وقت به این طرف و آن طرف هم نگاه می کردم تا راحت راجع به من شروع به اظهار نظر مثل همیشه و مثل سایر خانم ها کنند؛دیدم دیگه نمیگن ساده است یا خشکه مقدس(چون از نماز جمعه اومدم فکر کردم میگن)اما دیدم چون اصلا سر به زیری نکردم و کاملا راحت به همه جا نگاه می کردم از این اسامی برای حرف های خاله زنکی زدن راجع به من استفاده نکردند اما این آزمایش من کامل نبود من نباید تنها روی صندلی کنار فضای سبز می نشستم چون اون خانم ها شروع کردند که نه ساده هست و نه حزب اللهی و فقط افسرده هست چون تنها نشسته ... . و من که نتیجه این آزمایش را گرفتم بلند شدم با خودم گفتم در این دروازه را نمی شود بست  و رفتم تا خودم باشم.
----------------------------
تو شهر ما شخصیت که نمیدن هیچ ، وقتی یه آدم خوش تیپ یا ساده پوش یعنی هر دو رو امتحان کردم که اینطور نشه: از کنارشون رد میشه چه شناس باشه دورا دور چه ناشناس شروع می کنند بگو مگو پشت سرش که آی فلان بود ... بد تر از همه اینه که اظهار نظر می کنند انگار مزون لباس هستم که دارم راه می رم هر چند روز خب یه لباس می پوشم و این از شروع اظهار نظر از زمانی که از کنارشون رد میشم تا بقیشم که نمیشنوم خدا میدونه تا کی...(این هم از میان سال ها)
خانم پیر هم که نداریم خدا رو شکر با این همه بزک دوزک و وسایل آرایشی
-----------------------------
 یعنی خانوم هایی که اکثر روزای هفته بیرون از منزل و در مکان های عمومی و خیابان ها رفت و آمد می کنند ... ، شدند آمارگیر بخصوص جوانانشون و البته سن بالاتر ها هم که برای خالی نبودن عریضه شروع به بد گویی میکنند تا یک با شخصیت و خوش تیپ و عرضم به حضورتون پسر مثبتی مثل من که با افتخار ساده هم هست می بینند عوض اینکه با وقار رفتار کنند تا هم شخصیت خودشون حفظ بشه و هم شخصیت من نوعی، بر میگردن شجره طرف رو مثل مو از ماست می کشند بیرون با حاشیه هایی اطرافش... :|
______________________________
حالا آقایان که یکسری متاهل هستند به شدت رفتارشون مثل خانم هاست و همون طوری وقتی با یکی دارن حتی عرض خیابان را طی میکنند یا منتظر خط واحد یا حالا هر چیزی شروع به اظهار نظر کردن در مورد دیگران می کنند.
-------------------------------------
اما آقایانی که ازدواج نکردند کاری به کار منه پسر ندارند کار به کار دختر ها دارند یا نه بماند(والله اعلم،به من هم مربوط نیست فقط گفتم که بگم شاید چون سرو کارشون در مورد نظر دادن به دختران است به پسران کاری ندارند این آقایون مجرد جامعه ما )
--------------------------------------
و نوجوانانی که بعضا سر گذر و کوی و پستو مثل الاف ها وای میستن (باز زمون ما یه فوتبالی گل کوچیکی میزدیم به سن اونا بودیم اونا هم دوست دارند بعضا آمار بگیرند که فلانی چی کارست و یا چطوریه اخلاقش سرو وعضش افکارش د بابا به تو چه آخه )
خلاصه که خاله زنک زیاد شده  و حرفای خاله زنکی چندین برابر... .
من که به دل نمی گیرم بگیرم نمیتونم زندگی کنم اما خوب نیست.
 باور کن اگر الان این همه درد و دل کردم شاید تنها سومین بارم بود.
توی این سه سالی که دوچرخه ام رو بخاطر تصادف از دست دادم و
پیاده به هر جا میرم این حرف ها و نیشو کنایه و اظهار نظرهای خاله
زنکی رو می شنوم و برام تازگی داره آخه من از اول دبیرستان تا این
دو سه سال پیش همه جا با دوچرخه می رفتم و اینا رو نمیشنیدم!
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۶
مدیریت وبلاگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">