عشق یک بلای خانمان سوز (قسمت دوم)
متنی که دیروز گذاشتم خیلی ها رو شاکی کرد..
اومدن ودرخصوصی نقدکردن وحرف دلشون رو گفتن بعضی ها هم درعمومی نظراتشون رو بیان کردن...
برسیم به اصلی ترین سوال های شما از من :
آیا عشق روقبول دارم یانه؟؟
من به وجود عشق ایمان دارم وعشق یک چیز مقدسه مگه میشه کتمانش کرد!
چرا به عشق گفتم یک بلای خانمان سوز؟؟
عشق خوبه در صورتیکه حقیقی باشه وهر دو طرف به هم علاقه مند باشندنه اینکه یکی عاشق باشه اون یکی نه وفقط برای پر کردن وقتش ادعای علاقه مندی کنه
که اگه اینطور باشه جز بلای خانمان سوز نمیشه اسمی گذاشت
آیا به عشق قبل از ازدواج همراه با یادخدامعتقدید؟؟
من نمیگم عشق قبل از ازدواج همراه با یاد خداوجود نداره چرا هست،اگر خدا رو درنظر دارید
ومتوجه وجود علاقه مندی دو طرفه شدیدحتما خانوادتون رو در جریان بزارین
تا علاقه مندیتون درگیر آلودگیها نشه....
من عشق کسایی رو که 6سال با هم بدون اطلاع پدر ومادردوستن رواصلا نمیتونم باورکنم....
این قسمت هم یکی از دوستان در خصوصی برام فرستاده بود واقعا قبولش دارم:
اشکال از خود ما آدم هاست؛ ندیده، نشناخته، گاها به صرف مثال های بالا مثلا چشمای رنگی و با شنیدن دوستت دارم ها و عاشقتم ها وابسته میشیم؛ وابستگی توی این رابطه ها که بی شناخت اتفاق میافته اصلا جریان خوبی نیست.
درنهایت از تمام دوستان عذرخواهی میکنم اگه موجب رنجش شما شدم من تنها عقاید خودم رو نوشتم...
اقای خسرو شکیبایی یک بارگفتن:
تا زنده ای در برابر کسی که به خودت علاقه مندکرده ای مسئولی
همیشه این جمله درخاطرتون باشه....:)